- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رفت پیری چو ز حد، مرگ گوارنده تر است شربت مرگ درین شیر بجای شکر است
2 میرسد قاصد پیری،ز عصا نامه بکف زندگی رفته، اجل آمده، کاینش خبر است
3 زهر آوازه مرگی، بگشا دیده ز خواب کان شب عمر ترا بانگ خروس سحر است
4 همدمان فاتحه خوانند برای تو همه در ره مرگ، عمل با تو همین همسفر است
5 فقر ایوان بلندیست، برآیی چو برآن پادشاهی و، جهانت همه باغ نظر است
6 گریه از تلخی ایام، چو طفلان تا چند؟ شیر مادر بودت، گر همه پند پدر است
7 سپر و جبه و جوشن، ببرت ای ظالم همه وابسته یک ناوک آه سحر است
8 گریه از درد تو ای یار، مرا نور دو چشم آتش عشق تو ای دوست، مرا تاج سر است
9 عیب جویان همه چشمند و زبان، گوشی نیست ورنه گفتار تو واعظ همه در و گهر است