-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو چشم مست تو با خواب میکند بازی دو چشم من همه با آب میکند بازی
2 چنین که غمزهٔ شوخ تو مست و مخمورست چرا بگوشهٔ محراب میکند بازی
3 ببین که آهوی روباه باز صیادت چگونه با دل اصحاب میکند بازی
4 چو خون چشم من آمد بجوش از آنرویست که با سرشک چو عناب میکند بازی
5 ز زیر پهلوی پر خار من چه غم دارد کسی که بر سر سنجاب میکند بازی
6 بیا که زلف رسن باز هندو آسایت شبی دراز بمهتاب میکند بازی
7 دلم ز بیخردی همچو طفل بازیگر بدان کمند رسن تاب میکند بازی
8 تفرجیست که شب باز طرهات همه شب بنور شمع جهانتاب میکند بازی
9 عجب ز مردم بحرین دیدهات خواجو که در میانهٔ غرقاب میکند بازی