1 چو توفیق و تایید حی قدیم به حاجی علی النقی شد ندیم
2 یکی کعبه آراست در قم که گشت پناهنده در ظل رکنش حطیم
3 به محرابش افتد سلیمان به خاک به خاکش کشد موزه از پای گلیم
1 تا به دارالملک عزلت گشته ام فرمانروا تاج فقرم ساخت بر تخت قناعت پادشا
2 آستین افشاندم از گرد علایق آشکار تا زدم مردانه بر ملک دو عالم پشت پا
1 چو در خواب شد دیده پاسبانها نوای درای آمد از کاروانها
2 به محمل گزیدند جا خوبرویان به تنها دمیدند گفتی روانها