چو شهسوار مرا رخ ز باده از اهلی شیرازی غزل 480

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

چو شهسوار مرا رخ ز باده گلگون شد

1 چو شهسوار مرا رخ ز باده گلگون شد عنان توسن عقلم ز دست بیرون شد

2 بیک نظاره دلم برد و مست خویشم کرد چنانکه هیچ ندانم که حال دل چون شد

3 چو آن پری ز گل چهره برفکند نقاب هزار همچو من از یک نظاره مجنون شد

4 ندانم از چمن کیست آنگل خندان که همچو غنچه ز شوقش هزار دل خون شد

5 فغان که دمبدم آن نازپیشه چون مه نو بحسن روز فزون ناز حسنش افزون شد

6 چه غم که سوخته جانی بباد شد خاکش که همچو دره غبارش به چشم گردون شد

7 دلا، گدای نظر شو که زر پرست چو گنج بخاک تیره فرو رفت اگرچه قارون شد

8 ز خار خار غم عشق ازین چمن اهلی شهید نرگس مخمور و لعل میگون شد

عکس نوشته
کامنت
comment