چو بهر قتل غیر آن مه به تیغ از اهلی شیرازی غزل 692

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

چو بهر قتل غیر آن مه به تیغ آبگون خیزد

1 چو بهر قتل غیر آن مه به تیغ آبگون خیزد ز غیرت بر سراپای تنم رگهای خون خیزد

2 دلم خرم نمی گردد و گر گردد چنان نبود نخیزد سبزه زین وادی وگر خیزد زبون خیزد

3 نباشد خوش فغان و گریه بی جایگه لیکن چه درمان چون مرا اینها ز زخم اندرون خیزد

4 حذر کن ای رقیب من که گشتم زین پریرویان سگ دیوانه یی کز ناله ام بوی جنون خیزد

5 چرا بیدرد خوانی با وجود گریه اهلی را نمیگویی که گر دردی نباشد گریه چون خیزد

عکس نوشته
کامنت
comment