- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو ترک سیم برم صبحدم ز خواب درآمد مرا ز خواب برانگیخت و با شراب درآمد
2 به صد شتاب برون رفت عقل جامه به دندان چو دید دیده که آن بت به صد شتاب درآمد
3 چو زلف او دل پر تاب من ببرد به غارت ز زلف او به دل من هزار تاب درآمد
4 خراب گشتم و بیخود اگر چه باده نخوردم چو ترک من ز سر بیخودی خراب درآمد
5 نهاد شمع و شرابی که شیشه شعله زد از وی چو باد خورد چو آتش به کار آب درآمد
6 شراب و شاهد و شمع من و ز گوشهٔ مجلس همی نسیم گل و نور ماهتاب درآمد
7 شکست توبهٔ سنگینم آبگینه چنان خوش کزان خوشی به دل من صد اضطراب درآمد
8 چو توبهٔ من بی دل شکستی ای بت دلبر نمک بده ز لبت کز دلم کباب درآمد
9 بیار باده و زلفت گره مزن به ستیزه که فتنه از گره زلف تو ز خواب درآمد
10 شراب نوش که از سرخی رخ چو گل تو هزار زردی خجلت به آفتاب درآمد
11 که مینماید عطار را رهی که گریزد که همچو سیل ز هر سو نبید ناب درآمد