چو جام لعل تو نوشم کجا از خواجوی کرمانی غزل 565

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

چو جام لعل تو نوشم کجا بماند هوش

1 چو جام لعل تو نوشم کجا بماند هوش چو مست چشم تو گردم مرا که دارد گوش

2 منم غلام تو ور زانکه از من آزادی مرا بکوزه کشان شرابخانه فروش

3 به بوی آنکه ز خمخانه کوزه‌ئی یابم روم سبوی خراباتیان کشم بر دوش

4 ز شوق لعل تو سقای کوی میخواران بدیده آب زند آستان باده فروش

5 مرا مگوی که خاموش باش و دم درکش که در چمن نتوان گفت مرغ را که خموش

6 اگر نشان تو جویم کدام صبر و قرار وگر حدیث تو گویم کدام طاقت و هوش

7 مکن نصیحت و از من مدار چشم صلاح که من بقول نصیحت کنان ندارم گوش

8 شراب پخته بخامان دل فسرده دهید که باده آتش تیزست و پختگان در جوش

9 نعیم روضهٔ رضوان بذوق آن نرسد که یار نوش کند باده و تو گوئی نوش

10 مرا چو خلعت سلطان عشق می‌دادند ندا زدند که خواجو خموش باش و بپوش

11 میسرم نشود خامشی که در بستان نوای بلبل مست از ترنمست و خروش

عکس نوشته
کامنت
comment