چو از ایرانشان ابن ابی الخیر کوش‌نامه 276

ایرانشان ابن ابی الخیر

آثار ایرانشان ابن ابی الخیر

ایرانشان ابن ابی الخیر

چو در باختر پنج سال دگر

1 چو در باختر پنج سال دگر ببود و بگشت آن زمین سربسر

2 سوی اندلس باز ره برکشید به دریا گذر کرد و کشور بدید

3 چنان یافت آباد و خرّم که چین نبود آن چنان و نه ایران زمین

4 که این اندلس کشوری دیگر است که دریای ژرفش به گرد اندر است

5 که بحر محیط است تاریس نام نهاده بر او شهر و کشور به کام

6 که دریا و خشکی دو راه اندر اوی که برتابد از هر دو ره دیو روی

7 به افرنجه راهی ز دریای تند که کشتی نماید در آن راه کند

8 به خشکی به عجلسکس آید ز راه به یک سوش و مرزان همی جایگاه

9 به مرز خلایق درآیند نیز بسی مایه دار از پی سود و چیز

10 چنین مرزها با همه مرز و بوم شمارد همی مرد دانا ز روم

11 چو برگشت و آن مرز یکسر بدید به دیده همه روی کشور بدید

12 به یک دست بر روم و دریا دگر همه شهرها خوب و ناکام کر

13 هوای خوش و آبها چون گلاب خنکتر همان تابش آفتاب

14 به چهره زن و مرد چون گُل به بار پُر از نرگس و نسترن جویبار

15 همه باغ و راغش پر از نار و سیب زنان دلبر و کودکان دلفریب

16 خوش آمدش، ویرانی آباد کرد همه کشور آباد خود شاد کرد

عکس نوشته
کامنت
comment