1 چو در پاش گردد به معنی زبانم رسد مرحبا از زمین و زمانم
2 به صورت و نوا و بصیت معانی طرب بخش روحم، فرحزای جانم
3 خرد در بها نقد هستی فرستد گهرهای رنگین چو زاید ز کانم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 به چنگال قهر تو در، خصم بد دل بود همچو چرزی به چنگال شاهین
1 این جهان پاک خواب کردار است آن شناسد که دلش بیدار است
2 نیکی او به جایگاه بد است شادی او به جای تیمار است
1 شاد زی با سیاه چشمان، شاد که جهان نیست جز فسانه و باد
2 زآمده شادمان بباید بود وز گذشته نکرد باید یاد
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به