-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو چاره از غم خونخواره نمییابم جز آنکه جان بدهم چاره یی نمی یابم
2 بهار عمر خزان کردم از غمت ایگل هنوز فرصت نظاره یی نمی یابم
3 ز دست جور تو آواره جهان گشتم ولیک همچو خود آواره یی نمی یابم
4 هنوز تیره شبم با هزار مشعل آه شبی که همچو تو مهپاره یی نمی یابم
5 خوشم بخواری دل با هزار زخم زبان بسختی دل خود خاره یی نمی یابم
6 شبم نمیرود از غصه خواب اگر روزی ملامتی ز ستمکاره یی نمی یابم
7 بجان دوست که هرگز ز خانقه اهلی صفای محبت میخواره یی نمی یابم
8 مگو که کوهکنم از ستمکشی اهلی که من ز بار ستم کوه بیستون شده ام