چو دستان برکشد مرغ صراحی از خواجوی کرمانی غزل 837

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

چو دستان برکشد مرغ صراحی

1 چو دستان برکشد مرغ صراحی برآید نوحهٔ مرغ از نواحی

2 قدح در ده که چشم مست خوبان قد اتضحت لنا ای اتضاح

3 الا والله لا اسلو هواهم ولا اصبوالی قول اللواح

4 ملامت می‌کنندم پارسایان الام الام فی حب الملاح

5 کجا قول خردمندان کنم گوش که سکران نشنود گفتار صاحی

6 عدولی عن محبتهم فسادی و موتی فی مضار بهم صلاحی

7 دلم جان از گذار دیده درباخت ولیس علیسه فیه من جناح

8 زهی از عنبر سارا کشیده رقم بر گرد کافور رباحی

9 مغلغلة الی مغناک منی هنا من مبلغ شروی الریاح

10 چه مشک آمیزی ای جام صبوحی چه عنبر بیزی ای باد صباحی

11 تهب نسائم و الورق ناحت و شوقنی الصبوح الی الصباح

12 بده ساقی که گل برقع برافکند وفاح الروض و ابتسم الاقاحی

13 ز میخواران کسی را همچو خواجو ندیدم تشنه بر خون صراحی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر