-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو از برگ گلش سنبل دمیدست ز حسرت در چمن گل پژمریدست
2 به عشوه توبهٔ شهری شکستست به غمزه پردهٔ خلقی دریدست
3 ز روبه بازی چشم چو آهوش دلم چون آهوی وحشی رمیدست
4 چه رویست آنکه در اوصاف حسنش کمال قدرت بیچون پدیدست
5 چو نقاش ازل نقش تومیبست ز کلکش نقطه ئی بر گل چکیدست
6 تو گوئی در کنارت مادر دهر بشیر بیوفائی پروریدست
7 ز گلزار جنان رضوان بصد سال گلی چون عارض خوبت نچیدست
8 پریشانست زلفت همچو حالم مگر حال پریشانم شنیدست
9 مسلمانان چه زلفست آن که خواجو بدان هندوی کافر بگرویدست