چو شب شد جملگان از جلال الدین محمد مولوی غزل 669

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

چو شب شد جملگان در خواب رفتند

1 چو شب شد جملگان در خواب رفتند همه چون ماهیان در آب رفتند

2 دو چشم عاشقان بیدار تا روز همه شب سوی آن محراب رفتند

3 چو ایشان را حریف از اندرونست چه غم دارند اگر اصحاب رفتند

4 همه در غصه و در تاب و عشاق به سوی طره پرتاب رفتند

5 همه اندر غم اسباب و ایشان قلنداروار بی‌اسباب رفتند

6 کی یابد گرد ایشان را که ایشان چو برق و باد سخت اشتاب رفتند

7 تو چون دلوی بر بن دولاب می‌گرد که ایشان برتر از دولاب رفتند

8 ببین آن‌ها که بند سیم بودند درون خاک چون سیماب رفتند

9 ببین آن‌ها که سیمین بر گزیدند به روی سرخ چون عناب رفتند

عکس نوشته
کامنت
comment