-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درهم شکن چو شیشه خود را، چو مست جامی بد نام عشق جان شو، اینست نیکنامی
2 پرذوق، چون صراحی بنشین، اگر نشینی کن کالقدح مذیقا للقوم فیالقیام
3 عقل تو پایبندی، عشق تو سربلندی العقل فیالملام والعشق فیالمدام
4 الدیک فی صیاح، واللیل فی انهزام والصبح قد تبدی فی مهجةالضلام
5 معشوق غیر ما، نی، جز که خون ما، نی هم جان کند رئیسی، هم جان کند غلامی
6 دل را کباب کردی، خون را شراب کردی یا من فداک روحی یا سیدالانام
7 ز اندیشه شو پیاده، تا بر خوری ز باده من راوق قدیم، مستکملالقوام
8 مستفعلن فعولن، آتش مکن مجوشان زیرا کمال آمد، دیگر نماند خامی
9 میگو تو هرچه خواهی، فرمانروا و شاهی سلمت یا عزیزی، یا صاحبالسلام
10 باده چو با خیزان، چون پشه غمگریزان لا تعذلوا السکارا افدیکم کرامی
11 تبریز شاد بادا، ز اشرق شمس دینم فالشمس حیث تجری للمشرقین حامی