خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی
خواجوی کرمانی

لب چو بگشود ز تنگ شکرم از خواجوی کرمانی غزل 330

غزل 330 ام از 1143 غزلیات

لب چو بگشود ز تنگ شکرم یاد آمد

1 لب چو بگشود ز تنگ شکرم یاد آمد چون سخن گفت ز درج گهرم یاد آمد

2 بجز از نرگس پرخواب و رخ چون خور او تو مپندار که از خواب و خورم یاد آمد

3 هر سرشکی که ببارید ز چشمم شب هجر بر زر از رشتهٔ للی ترم یاد آمد

4 زلف شبرنگ چو از عارض زیبا برداشت در شب تیره فروغ قمرم یاد آمد

5 قامت سرو خرامان چو تصور کردم راستی از قد آن سیمبرم یاد آمد

6 نسبت قد بلند تو چو کردم با سرو سخن مردم کوته نظرم یاد آمد

7 رخ و زلف و دهن تنگ تو چون کردم یاد از گل و سنبل و تنگ شکرم یاد آمد

8 حسن رخسار تو زینگونه که عالم بگرفت صدمهٔ صیت شه دادگرم یاد آمد

9 خواجو از پردهٔ عشاق چو برداشت نوا صبحدم نغمهٔ مرغ سحرم یاد آمد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر لب چو بگشود ز تنگ شکرم یاد آمد

شاعر شعر لب چو بگشود ز تنگ شکرم یاد آمد چه کسی است ؟

شاعر شعر لب چو بگشود ز تنگ شکرم یاد آمد خواجوی کرمانی می باشد.

شعر لب چو بگشود ز تنگ شکرم یاد آمد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر لب چو بگشود ز تنگ شکرم یاد آمد چیست ؟

قالب شعر لب چو بگشود ز تنگ شکرم یاد آمد غزل است

مضمون اصلی شعر لب چو بگشود ز تنگ شکرم یاد آمد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین است.
بنر