- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کار چو از دست من برفت چه سازم مات شدم نیز خانه نیست چه بازم
2 در بن این خاکدان عالم غدار اشک فشان همچو شمع چند گدازم
3 چون نفسی دیگرم ز عمر امان نیست این نفسی چند در هوس به چه تازم
4 چو گل یک روزه در میانهٔ صد خار بر سر پایم نشسته سر چه فرازم
5 پردهٔ من چون درید پردهدر چرخ در پس این پرده، پرده چند نوازم
6 چارهٔ من چون به دست چاره گران نیست حیله چه گویم کنون و چاره چه سازم
7 قصهٔ اندوهت آشکار چه گویم زانکه من خسته دل نهفت نیازم
8 واقعه کوته کنم چه گویم ازین بیش خاصه که پیش اندر است راه درازم
9 ای دل عطار دم مزن که درین دیر دم نتوان زد ز سر پردهٔ رازم