کار چو از دست من برفت از عطار نیشابوری غزل 538

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

کار چو از دست من برفت چه سازم

1 کار چو از دست من برفت چه سازم مات شدم نیز خانه نیست چه بازم

2 در بن این خاکدان عالم غدار اشک فشان همچو شمع چند گدازم

3 چون نفسی دیگرم ز عمر امان نیست این نفسی چند در هوس به چه تازم

4 چو گل یک روزه در میانهٔ صد خار بر سر پایم نشسته سر چه فرازم

5 پردهٔ من چون درید پرده‌در چرخ در پس این پرده، پرده چند نوازم

6 چارهٔ من چون به دست چاره گران نیست حیله چه گویم کنون و چاره چه سازم

7 قصهٔ اندوهت آشکار چه گویم زانکه من خسته دل نهفت نیازم

8 واقعه کوته کنم چه گویم ازین بیش خاصه که پیش اندر است راه درازم

9 ای دل عطار دم مزن که درین دیر دم نتوان زد ز سر پردهٔ رازم

عکس نوشته
کامنت
comment