- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو زلف بی قرارش قصد جان کرد قرار دل رهین هندوان کرد
2 بشد نقد دلم صرف و ندیدم ز سودای تو سودی جز زیان کرد
3 گر اشکم هرزه رو شد بد مگویش که هرکس را خدا نوعی روان کرد
4 سبک بگشا به روی غم درِ دل که بر مهمان نشاید رو گران کرد
5 لبت را دید گویا چشمهٔ خضر که در عین خجالت رو نهان کرد
6 چه کرد آتش به نی خود روشن است این عفاالله با خیالی غم همان کرد