- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو در نظر نبود روی دوستان ما را به هیچ رو نبود میل بوستان ما را
2 رقیب گومفشان آستین که تا در مرگ به آستین نکند دور از آستان ما را
3 به جان دوست که هم در نفس بر افشانیم اگر چنانکه کند امتحان به جان ما را
4 چه مهره باخت ندانم سپهر دشمن خوی که دور کرد بدستان ز دوستان ما را
5 به بیوفائی دور زمان یقین بودیم ولی نبود فراق تودر گمان ما را
6 چو شد مواصلت و قرب معنوی حاصل چه غم ز مدت هجران بیکران ما را
7 گهی که تیغ اجل بگسلد علاقهٔ روح بود تعلق دل با تو همچنان ما را
8 اگر چنان که ز ما سیل خون بخواهی راند روا بود به جدائی ز در مران ما را
9 وگر حکایت دل با تو شرح باید داد گمان مبر که بود حاجت زبان ما را
10 شدیم همچو میانت نحیف و نتوان گفت که نیست با کمرت هیچ در میان ما را
11 گهی کز آن لب شیرین سخن کند خواجو ز نوش ناب لبالب شود دهان ما را