-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو درد گیرد دندان تو عدو گردد زبان تو به طبیبی بگرد او گردد
2 یکی کدو ز کدوها اگر شکست آرد شکسته بند همه گرد آن کدو گردد
3 ز صد سبو چو سبوی سبوگری برد آب همیشه خاطر او گرد آن سبو گردد
4 شکستگان تویم ای حبیب و نیست عجب تو پادشاهی و لطف تو بنده جو گردد
5 به قند لطف تو کاین لطفها غلام ویند که زهر از او چو شکر خوب و خوب خو گردد
6 اگر حلاوت لاحول تو به دیو رسد فرشته خو شود آن دیو و ماه رو گردد
7 عنایتت گنهی را نظر کند به رضا چو طاعت آن گنه از دل گناه شو گردد
8 پلید پاک شود مرده زنده مار عصا چو خون که در تن آهوست مشک بو گردد
9 روندهای که سوی بیسوییش ره دادی کجا چو خاطر گمراه سو به سو گردد
10 تو جان جان جهانی و نام تو عشق است هر آنک از تو پری یافت بر علو گردد
11 خمش که هر کی دهانش ز عشق شیرین شد روا نباشد کو گرد گفت و گو گردد
12 خموش باش که آن کس که بحر جانان دید نشاید و نتواند که گرد جو گردد