- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو شمشیر پیکار برداشتی نگه دار پنهان ره آشتی
2 که لشکر شکوفان مغفر شکاف نهان صلح جستند و پیدا مصاف
3 دل مرد میدان نهانی بجوی که باشد که در پایت افتد چو گوی
4 چو سالاری از دشمن افتد به چنگ به کشتن درش کرد باید درنگ
5 که افتد کز این نیمه هم سروری بماند گرفتار در چنبری
6 اگر کشتی این بندی ریش را نبینی دگر بندی خویش را
7 نترسد که دورانش بندی کند که بر بندیان زورمندی کند؟
8 کسی بندیان را بود دستگیر که خود بوده باشد به بندی اسیر
9 اگر سر نهد بر خطت سروری چو نیکش بداری، نهد دیگری
10 اگر خفیه ده دل بدست آوری از آن به که صد ره شبیخون بری