چو گفتم از کف من زلف را به از اهلی شیرازی غزل 907

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

چو گفتم از کف من زلف را به تاب مکش

1 چو گفتم از کف من زلف را به تاب مکش بخنده گفت کهه کوته کن و دراز مکش

2 سرم فدای تو باد ای طبیب بهر خدا قدم ز پرسش بیمار خویش بازمکش

3 بدامن تو غبارم نمیرسد ای گل تو دامن از من رسوا به احتراز مکش

4 بیا نظاره کن آن سرو ناز را ای دل ز باغبان بتماشای سرو نازمکش

5 به خشم و ناز اگر یار سر کشد از تو تو گر حریف نیازی سر از نیاز مکش

6 گرفت آتش آه تو در دلم اهلی بسوختم دگر این آه جانگداز مکش

عکس نوشته
کامنت
comment