- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو رستم ز مازندران گشت باز شه اندر زمان رزم را کرد ساز
2 سراپرده از شهر بیرون کشید سپه را همه سوی هامون کشید
3 سپاهی که خورشید شد ناپدید چو گرد سیاه از میان بردمید
4 نه دریا پدید و نه هامون و کوه زمین آمد از پای اسپان ستوه
5 همی راند لشکر بران سان دمان نجست ایچ هنگام رفتن زمان