به نام خداوند خورشید و ماه از ابوالقاسم فردوسی

ابوالقاسم فردوسی

ابوالقاسم فردوسی

ابوالقاسم فردوسی

به نام خداوند خورشید و ماه

1 به نام خداوند خورشید و ماه که دل را به نامش خرد داد راه

2 خداوند هستی و هم راستی نخواهد ز تو کژی و کاستی

3 خداوند بهرام و کیوان و شید از اویم نوید و بدویم امید

4 ستودن مر او را ندانم همی از اندیشه جان برفشانم همی

5 از او گشت پیدا مکان و زمان پی مور بر هستی او نشان

6 ز گردنده خورشید تا تیره خاک دگر باد و آتش همان آب پاک

7 به هستی یزدان گواهی دهند روان ترا آشنایی دهند

8 ز هرچ آفریدست او بی‌نیاز تو در پادشاهیش گردن فراز

9 ز دستور و گنجور و از تاج و تخت ز کمی و بیشی و از ناز و بخت

10 همه بی‌نیازست و ما بنده‌ایم به فرمان و رایش سرافگنده‌ایم

11 شب و روز و گردان سپهر آفرید خور و خواب و تندی و مهر آفرید

12 جز او را مدان کردگار بلند کز او شادمانی و ز او مستمند

13 شگفتی به گیتی ز رستم بس است کزو داستان بر دل هرکس است

14 سر مایهٔ مردی و جنگ از اوست خردمندی و دانش و سنگ از اوست

15 به خشکی چو پیل و به دریا نهنگ خردمند و بینادل و مرد سنگ

16 کنون رزم کاموس پیش آوریم ز دفتر به گفتار خویش آوریم

عکس نوشته
کامنت