1 چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگشاید نسیم از هر طرف صد نافه تاتار بگشاید
2 نباشد حاجت مطرب حریفان صبوحی را چو مرغ صبحگاهی ناله های زار بگشاید
3 خوش آن عاشق که خوابش برده باشد در پس عمری چو خیزد ناگهان، دیده به روی یار بگشاید
4 غلام خواب آن شوخم کز آواز خوش ساقی به صد ناز و کرشمه نرگس بیمار بگشاید
5 دلت نگشاید، الا با لب و روی بتان، خسرو دل هر کس، ولی از سبزه گلزار بگشاید