چو در چمن روی از خنده از امیرخسرو دهلوی غزل 70

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجا

1 چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجا که تا دگر نکند غنچه زهر خند آنجا

2 رخ تو دیدم و گفتی سپند سوز مرا چو جان بجاست چه سوزد کسی سپند آنجا

3 کسان به کوی تو پندم دهند و در جایی که دیده روی تو بیند، چه جای پند آنجا

4 به خانه تو همه روز بامداد بود که آفتاب نیارد شدن بلند آنجا

5 به شانه شست تو می بافت زلف چون زنجیر مگیر سخت که دیوانه ایست چند آن جا

6 کجا روم که ز کوی تو هر کجا که روم رسد زجعد کمندت خم کمند آنجا

7 ز زلفش آمدی، ای باد، حال دلها چیست؟ چگونه اند اسیران مستمند آنجا

8 بر آستان تو هر کس به رحمتی مخصوص مگر که خسرو بیچاره دردمند آنجا

عکس نوشته
کامنت
comment