1 چو از جهان به جنان شد علی اکبر خان ز ماتمش همه افکار و دل دو نیم شدند
2 فزود امیری دنبال غم به مصرع و گفت هزار حیف که یک دودمان یتیم شدند
1 ز بسکه از دل مردم همی برآید دود سیه شده است رخ مه بر آسمان کبود
2 ازین وزیر که شاه اختیار کرده نهاد اساس سلطنتش از فراز رو بفرود
1 چو مرد گیرد بعد از رضا ره تسلیم مسلم است بر او خسروی هفت اقلیم
2 خلیل رحمن دیدی که از صنمخانه بسوی یزدان آمد همی بقلب سلیم
1 نگین خاتم جم داشت لعل فرخ تو سزای دست همایون شه بد آن گوهر
2 ازین قبل ز پی بوسه بر لب تو نهاد بلند دست خود آن شهریار نام آور