-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو سرو هر که در این بوستان هوای تو کرد ز گریه پای به گِل ماند و سر فدای تو کرد
2 ز گریه دامن دُر داشت چشم من لیکن به دیده هرچه که بودش همه فدای تو کرد
3 بیا که خلعت شاهی به قدّ آن رندی ست که التماس کَرم از درگدای تو کرد
4 به خوارییی ز دعاگویِ خویش یادی کن که رفت و تا دم آخر همین دعای تو کرد
5 چه بود رای تو جان باختن بحمدالله که هرچه کرد خیالی همه برای تو کرد