- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو بگشایی لب شکر شکن را لبا لب در شکرگیری سخن را
2 لبت گوید دلیری کن به بوسی مرا زهره نباشد، صد چو من را
3 به دل آتش زدی و می دمی دم بخواهی سوخت جان ممتحن را
4 شدی در بوستان روزی به گل گشت نمودی روی خوبان چمن را
5 دو دیده نیست نرگس را که بیند از آن گه باز روی یاسمن را
6 دلی از سنگ نبود چون دل تو بت سنگین یغما و ختن را
7 دل خسرو شکستی آه، گرمن کنم آگاه شاه بت شکن را