چو عطّار صبا در چین زلفت از خیالی بخارایی غزل 159

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

چو عطّار صبا در چین زلفت مشک می‌بیزد

1 چو عطّار صبا در چین زلفت مشک می‌بیزد چرا پیوسته از سودا به مویی درمی‌آویزد

2 دل من این چنین کز عشق سودایش پریشان است عجب کز فتنهٔ آن زلف بی پرهیز پرهیزد

3 مرا از ماجرای اشک خویش این نکته شد روش که هر کاو از نظر افتاد دیگر برنمی‌خیزد

4 از آن پیوسته چشم دل‌فریبش آشنا روی است که در عین ستمکاری به مردم درمی‌آویزد

5 به یاری بست با زلفت خیالی عهد و می‌ترسم که ناگه چشم شوخت در میانه فتنه انگیزد

عکس نوشته
کامنت
comment