- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سرو بر خاک ره از رشک قد یار نشست جلوه قامت او دید ز رفتار نشست
2 خاک در دیده آن رهرو بی صبر و ثبات کز ره کعبه بآزردگی خار نشست
3 تا چو صورت تهی از جان نشود قالب ما بفراغت نتوان پشت بدیوار نشست
4 حسن یوسف همه را پرده ناموس درید بس زلیخا صفتی بر سر بازار نشست
5 دوش در مجلس ما باد سحر کرد گذار شمع را گرمی بازار بیکبار نشست
6 تنم از شوق بتان هیزم آتشکده شد رشته جان همه در وصله زنار نشست
7 تو درون آی که تا جان رود از خانه تن که بسی ماند درین خانه و بسیار نشست
8 از گران باری تن جان سبکروحان رست اهلی از زحمت جان نیز سبکبار نشست