- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی کنون کناره گرفتی که کار خود کردی
2 کس از بهار جوانی ندید در عالم جوانیی که تو در نوبهار خود کردی
3 هزار دشمنم از هر طرف کمین کرده چه روز بود که ما را تو یار خود کردی
4 اگرچه خون من ای دیده ریختی شادم که مزد کار تو هم در کنار خود کردی
5 نه صبر ماند و نه هوشت نه دین و دل اهلی که این کند که تو با روزگار خود کردی