1 دستم نرسد بوصل آنمه چکنم؟ با نخل بلند و دست کوته چکنم؟
2 درمانده دام محنت از دست دلم آزادی خود نمیبرم ره چکنم؟
1 تا روز حشر کم نشود سوز داغ ما هرگز بیمن عشق نمیرد چراغ ما
2 مست فراغتیم باقبال می فروش خلوت نشین بخواب نه بیند فراغ ما
1 بهل حکایت شیرین بکوهکن مارا چراغ مرده چه پرتو دهد دل مارا
2 رخ تو زنده کند مرده وین عجب نبود چه کم رمعجز عیساست روی زیبا را
1 یکره چو غنچه خنده زنان بین بسوی ما باشد که بشکفد گل دولت بروی ما
2 ای نوبهار جان مگر از ابر رحمتت رنگی برآورد چمن آرزوی ما