-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شمع بنشست ز باد سحری خیز ندیم که ز فردوس نشان میدهد انفاس نسیم
2 گر نباشد گل رخسار تو در باغ بهشت اهل دل را نکشد میل به جنات نعیم
3 برو ای خواجه که صبرم به دوا فرمائی کاین نه دردیست که درمان بپذیرد ز حکیم
4 چون بمیرم به ره دوست مرا دفن کنید تا چو بر من گذرد یاد کند یار قدیم
5 ای که آزار دل سوختگان میطلبی بر سر آتش سوزان نتوان بود مقیم
6 من ازین ورطه هجران نبرم جان به کنار زانکه غرقاب غم عشق تو بحریست عظیم
7 بر سر کوت گر از باد اجل خاک شوم شعلهٔ آتش عشق تو زند عظم رمیم
8 گرچه خواجو به یقین شعر تو سحرست ولیک هیچ قدرش نبود با ید بیضای کلیم