جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

آمد از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1121

غزل 1121 ام از 6329 غزلیات

آمد بهار خرم و آمد رسول یار

1 آمد بهار خرم و آمد رسول یار مستیم و عاشقیم و خماریم و بی‌قرار

2 ای چشم و ای چراغ روان شو به سوی باغ مگذار شاهدان چمن را در انتظار

3 اندر چمن ز غیب غریبان رسیده‌اند رو رو که قاعدست که القادم یزار

4 گل از پی قدوم تو در گلشن آمدست خار از پی لقای تو گشتست خوش عذار

5 ای سرو گوش دار که سوسن به شرح تو سر تا به سر زبان شد بر طرف جویبار

6 غنچه گره گره شد و لطفت گره گشاست از تو شکفته گردد و بر تو کند نثار

7 گویی قیامتست که برکرد سر ز خاک پوسیدگان بهمن و دی مردگان پار

8 تخمی که مرده بود کنون یافت زندگی رازی که خاک داشت کنون گشت آشکار

9 شاخی که میوه داشت همی‌نازد از نشاط بیخی که آن نداشت خجل گشت و شرمسار

10 آخر چنین شوند درختان روح نیز پیدا شود درخت نکوشاخ بختیار

11 لشکر کشیده شاه بهار و بساخت برگ اسپر گرفته یاسمن و سبزه ذوالفقار

12 گویند سر بریم فلان را جو گندنا آن را ببین معاینه در صنع کردگار

13 آری چو دررسد مدد نصرت خدا نمرود را برآید از پشه‌ای دمار

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آمد بهار خرم و آمد رسول یار

شاعر شعر آمد بهار خرم و آمد رسول یار چه کسی است ؟

شاعر شعر آمد بهار خرم و آمد رسول یار جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر آمد بهار خرم و آمد رسول یار در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر آمد بهار خرم و آمد رسول یار چیست ؟

قالب شعر آمد بهار خرم و آمد رسول یار غزل است

مضمون اصلی شعر آمد بهار خرم و آمد رسول یار چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.