- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آمد بهار خرم و آمد رسول یار مستیم و عاشقیم و خماریم و بیقرار
2 ای چشم و ای چراغ روان شو به سوی باغ مگذار شاهدان چمن را در انتظار
3 اندر چمن ز غیب غریبان رسیدهاند رو رو که قاعدست که القادم یزار
4 گل از پی قدوم تو در گلشن آمدست خار از پی لقای تو گشتست خوش عذار
5 ای سرو گوش دار که سوسن به شرح تو سر تا به سر زبان شد بر طرف جویبار
6 غنچه گره گره شد و لطفت گره گشاست از تو شکفته گردد و بر تو کند نثار
7 گویی قیامتست که برکرد سر ز خاک پوسیدگان بهمن و دی مردگان پار
8 تخمی که مرده بود کنون یافت زندگی رازی که خاک داشت کنون گشت آشکار
9 شاخی که میوه داشت همینازد از نشاط بیخی که آن نداشت خجل گشت و شرمسار
10 آخر چنین شوند درختان روح نیز پیدا شود درخت نکوشاخ بختیار
11 لشکر کشیده شاه بهار و بساخت برگ اسپر گرفته یاسمن و سبزه ذوالفقار
12 گویند سر بریم فلان را جو گندنا آن را ببین معاینه در صنع کردگار
13 آری چو دررسد مدد نصرت خدا نمرود را برآید از پشهای دمار