- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آمد بت میخانه تا خانه برد ما را بنمود بهار نو تا تازه کند ما را
2 بگشاد نشان خود بربست میان خود پر کرد کمان خود تا راه زند ما را
3 صد نکته دراندازد صد دام و دغل سازد صد نرد عجب بازد تا خوش بخورد ما را
4 رو سایه سروش شو پیش و پس او میدو گر چه چو درخت نو از بن بکند ما را
5 گر هست دلش خارا مگریز و مرو یارا کاول بکشد ما را و آخر بکشد ما را
6 چون ناز کند جانان اندر دل ما پنهان بر جمله سلطانان صد ناز رسد ما را
7 بازآمد و بازآمد آن عمر دراز آمد آن خوبی و ناز آمد تا داغ نهد ما را
8 آن جان و جهان آمد وان گنج نهان آمد وان فخر شهان آمد تا پرده درد ما را
9 میآید و میآید آن کس که همیباید وز آمدنش شاید گر دل بجهد ما را
10 شمس الحق تبریزی در برج حمل آمد تا بر شجر فطرت خوش خوش بپزد ما را