آمد خیال غیر چو از شاه نعمت‌الله ولی غزل 858

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

آمد خیال غیر چو خوابیم در نظر

1 آمد خیال غیر چو خوابیم در نظر بنمود کاینات سرابیم در نظر

2 کردند جلوه صورت و معنی به یکدیگر چون شاهدان حور نقابیم در نظر

3 چون رند و لاابالی و سرمست و عاشقیم عالم نموده جام شرابیم در نظر

4 چشمم به نور دیدن رویش منور است شکرت که نیست هیچ حجابیم در نظر

5 هرگز نخورده ایم می دوستی غیر گرچه مدام مست و خرابیم در نظر

6 آن دم که تشنه بودم و آبم نبود بود بحر محیط قطرهٔ آبیم در نظر

7 بر لوح دل نوشته ام اسرار سیدم باشد مدام همچو کتابیم در نظر

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر