1 آمد آن رگ زن مسیح پرست شست الماسگون گرفته بدست
2 کرسی افکند و برنشست برو بازوی خواجه عمید ببست
3 شست چون دید گفت عز و علا اینچنین دست را نشاید خست
4 سر فرو برد و بوسه ای بربود وز سمن شاخ ارغوان برجست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای گشته خجل آبحیات از دهنت سرو از قد و ماه از رخ و سیم از ذقنت
2 صاحب نظری کجاست تا درنگرد صد یوسف مصر در ته پیرهنت
1 یاسمن آمد بمجلس، با بنفشه دست سود حمله کردند و شکسته شد، سپاه با درنگ
2 با سماع چنگ باش، از چاشتگه تا آن زمان کز فلک پروین برآید همچو سیمین شفترنگ
1 هم ساده گلی، هم شکری هم نمکی بر برگ گل سرخ، چکیده نمکی
2 پیغمبر مصریی، بخوبی و مکی من بوسه زنم، لب بمکم، تو نمکی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به