-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 راستی را در سپاهان خوش بود آواز رود در میان باغ کاران یا کنار زنده رود
2 باده در ساغر فکن ساقی که من رفتم بباد رود را بر ساز کن مطرب که دل دادم برود
3 جام لعل و جامهٔ نیلی سیه روئی بود خیز و خم بنمای تا خمری کنم دلق کبود
4 گر تو ناوک میزنی دور افکنم درع و سپر ور تو خنجر میکشی یکسو نهم خفتان و خود
5 شاهد بربط زن از عشاق میسازد نوا بلبل خوش نغمه از نوروز میگوید سرود
6 در چنین موسم که گل فرش طرب گسترده است جامهٔ جان مرا گوئی ز غم شد تار و پود
7 آن شه خوبان زبردست و گدایان زیردست او چو کیخسرو بلند افتاده و پیران فرود
8 میبرد جانم برمحراب ابرویش نماز میفرستد چشم من بر خاک درگاهش درود
9 چون میان دجله خواجو را کجا بودی کنار کز کنار او دمی خالی نیفتادی ز رود