تا سنبل زلفت خبر از گلشن از خیالی بخارایی غزل 51

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

تا سنبل زلفت خبر از گلشن جان گفت

1 تا سنبل زلفت خبر از گلشن جان گفت قدّت سخن از راستی سرو روان گفت

2 آنی ست تو را در مه رخسار که نتوان تا روز قیامت صفت خوبی آن گفت

3 انوار دل و سوز زبان جست ز من شمع ز آنست که دل راز تو پوشید و زبان گفت

4 خواهم که به جان راز سگ کوی تو گویم امّا سخن دوست به دشمن نتوان گفت

5 تا دید خیالی که به از جان و جهانی جان داد به سودای تو و ترک جهان گفت

عکس نوشته
کامنت
comment