- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی؟ کز برای دل دیوانه ما می آیی
2 می کشد هجر و ره آمدنت می طلبم چیست فرمان تو، جانا، به کجا می آیی؟
3 گر ز جا می روی از خویش نباشد عجبی عجب این است که چون باز به جا می آیی
4 ای خوش آن کشته که شد در ته شمشیر و بزیست که در آن دم تو به نظاره ما می آیی
5 سوزت، ای عشق، همه خرمن جانها سوزد شرم ناید که بر این برگ گیا می آیی
6 زندگانیت نمی سازد دانم، خسرو آخر این کوی فلان است که تا می آیی!