1 ساقی من از خمار شبانه مشوشم وقت است اگر بباده باقی کنی خوشم
2 آن آب هم طویله آتش بمن رسان باشم که یکزمان زنی آبی بر آتشم
3 الا بدست باده دوشین دواش نیست زهری که من ز دست جفای تو میچشم
1 بخدائی که نفس قدرت او شمس های رواق گردون است
2 کاف پیش کرشمه ی قدرش عاشق طاق ابروی نون است
1 ای بزم جهان آرا، ای جشن جنان پیکر در رشک رخت حورا در رشک، میت کوثر
2 از ابروی ایوانت برماه زده کله وز چهره دیوارت در خلد گشاده در
1 خسرو توران گشای، روی بایران نهاد خام کمندش لکام بر سر شیران نهاد
2 نیک شناسد جهان آنکه جهان آفرید نام جهانگیر شاه، شاه جهان بان نهاد