- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ولی نعمتا ای که مهر کفت رباید ز ماه درخشنده ضو
2 کمالت چو کوه متین دیر پای خیالت چو ماه معین تندرو
3 ثریا بود خوشه آسمان نموده ز گشت عطایت درو
4 بخاک درت هست عرضی مرا گرت التفاتی است یکدم شنو
5 تو دانی که این بنده را هیچ نیست جز این دل که دارد بنزدت گرو
6 دگر راه دوری که دارد به پیش شب و روز باید نهد پا بدو
7 ز سرما شود سینه اش چاک چاک ز سختی شود ناف کاهش جدو
8 شب از سوزش این دم شهریار بسوزد تنش همچو پشم از الو
9 که گردم به لطف تو مستظهرا شود بر تنم جامه عیش نو
10 الا تا بود روز بهتر ز شب الا تا بود ماست کم از پلو
11 عدوی تو گندم صفت زیر آش حسود تو در کام حیوان چو جو