- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بفروز و بسوز پیش خویش امشب چندان که توان ز عود و از چندن
2 ز آن آتش کز بلندی بالا مر ابر بلند را کند روزن
3 وز ابر چو سر برون زند نورش چون ماه بر آسمان زند خرمن
4 ماند تن او به بسدین ابری وز قطره چکان چو ذره گون ارزن
5 هر قطره زر کز او جدا گردد چون سیم فرو فتد به پیرامن
6 باز از حرکات چون بیاساید از لاله ستانش بر دمد سوسن
7 آنجا که حسام او نماید روی از خون عدو شود گیا روین
8 تا پیل چو یک بریشم پیله اندر نشود به چشمه سوزن
9 شاها تو بزیر فر یزدانی بدخواه تو زیردست اهریمن