بی تو ای دل نکند لاله از شهریار گزیدهٔ غزلیات 46

بی تو ای دل نکند لاله به بار آمده باشد

1 بی تو ای دل نکند لاله به بار آمده باشد ما در این گوشه زندان و بهار آمده باشد

2 چه گلی گر نخروشد به شبش بلبل شیدا چه بهاری که گلش همدم خار آمده باشد

3 نکند بی خبر از ما به در خانه پیشین به سراغ غزل و زمزمه یار آمده باشد

4 از دل آن زنگ کدورت زده باشد به کناری باز با این دل آزرده کنار آمده باشد

5 یار کو رفته به قهر از سر ماهم ز سر مهر شرط یاری که به پرسیدن یار آمده باشد

6 لاله خواهم شدنش در چمن و باغ که روزی به تماشای من آن لاله عذار آمده باشد

7 شهریار این سر و سودای تو دانی به چه ماند روز روشن که به خواب شب تار آمده باشد

عکس نوشته
کامنت
comment