-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم قطره اشکی اگر غلتد ز مژگان ترم
2 دور شد از آب وصلش تا چو ماهی پیکرم چون زبان تشنه میچسبد به کام بسترم
3 گرچه تندم، خاطری هرگز نرنجانیدهام در گلستان جهان خارم، ولی خارترم
4 آتش افسردهام، اما ز سوز دل هنوز میکند روشن چراغ آیینه از خاکسترم
5 رشته عمرم ندارد گوهری، غیر از سخن نسخه برگشته بختی را تو گویی مسطرم
6 با گرانجانان به جز نرمی ندارم چارهای سرمه میگردم ز ضعف، ار کار افتد بر سرم
7 نیست واعظ شکوه از عریانیم، کز فیض عشق جامه گوهر نگار اشک باشد در برم