1 زخم پنهان بردل عاشق تو میدانی زدن هر کمان ابرو نداند تیر پنهانی زدن
2 تا نگردی آشنا در بحر عشقت راه نیست گر نیی موسی قدم در نیل نتوانی زدن
3 عشرت آباد چمن گلبانگ بلبل را سزد ما و کنج غم چو جغد و بانگ ویرانی زدن
4 می زدن از لعل شیرین در خور خسرو بود کوهکن می بایدش بر سنگ پیشانی زدن
5 شرح حسنش گرچه اهلی نیک میدانی بگوی زانکه از دانا خوش آید لاف نادانی زدن
6 ساقی امشب مه من مست و سر افشان سازش که بمستی مگر آنسرو شود مایل من
7 رخت در کعبه مقصود کشم چون اهلی گر ببندد اجل از کوی بتان محمل من