پسرا و نازنینا، به از امیرخسرو دهلوی غزل 1941

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاهی

1 پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاهی اگر اتفاقت افتد، به فتادگان نگاهی!

2 ز غمت کجا گریزم که جهان گرفت حسنت ز تو هم به تست، یارا، اگرم بود پناهی

3 شرف هلاک مابین، به دو بوسه جان نو ده که گر این امید باشد، بزییم چندگاهی

4 چو فغان کنم به کویت، ز علی اللهم چه رنجی؟ در شه تهی نباشد ز نفیر دادخواهی

5 نکنی تو راه کوته بر ما و هر زمانی به فنا رهم نماید اجل و دراز راهی!

6 به امید با تو ما را چو نرفت پیش کاری پس از این چو نامرادان من و گوشه ای و آهی

7 چه دراز بود امشب که خیال بر سر آمد بدمید صبح، لیکن چو به سر رسید ماهی

8 به یکی ز همنشینان سخن تو دوش گفتم که تو دیده ای فلان راچو به سر سیه کلاهی

9 به جواب گفت خسرو تو کجا رسی به وصفش نظری ز دور می کن به جمال پادشاهی

عکس نوشته
کامنت
comment