- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هم آگه و هم ناگه مهمان من آمد او دل گفت که کی آمد جان گفت مه مه رو
2 او آمد در خانه ما جمله چو دیوانه اندر طلب آن مه رفته به میان کو
3 او نعره زنان گشته از خانه که این جایم ما غافل از این نعره هم نعره زنان هر سو
4 آن بلبل مست ما بر گلشن ما نالان چون فاخته ما پران فریادکنان کوکو
5 در نیم شبی جسته جمعی که چه دزد آمد و آن دزد همیگوید دزد آمد و آن دزد او
6 آمیخته شد بانگش با بانگ همه زان سان پیدا نشود بانگش در غلغله شان یک مو
7 و هو معکم یعنی با توست در این جستن آنگه که تو میجویی هم در طلب او را جو
8 نزدیکتر است از تو با تو چه روی بیرون چون برف گدازان شو خود را تو ز خود میشو
9 از عشق زبان روید جان را مثل سوسن میدار زبان خامش از سوسن گیر این خو