بستان از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1450

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

بستان قدح از دستم ای مست که من مستم

1 بستان قدح از دستم ای مست که من مستم کز حلقه هشیاران این ساعت وارستم

2 هشیار بر رندی ضدی بود و ضدی همرنگ شو ای خواجه گر فوقم اگر پستم

3 هر چیز که اندیشی از جنگ از آن دورم هر چیز که اندیشی از مهر من آنستم

4 تا عشق تو بگرفتم سودای تو پذرفتم با جنگ تو یکتاام با صلح تو همدستم

5 اسپانخ خویشم دان با ترش پز و شیرین با هر چه شدم پخته تا با تو بپیوستم

6 بی‌کار بود سازش سازش نبود نازش گر جست غلط از من من مست برون جستم

7 مستی تو و مستی من بربسته به هم دامن چون دسته و چون هاون دو هست و یکی هستم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر