- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوشا وقتی که از بستانسرائی برآید نغمهٔ دستانسرائی
2 بده ساقی که صوفی را درین راه نباشد بی می صافی صفائی
3 اگر زر میزنی در ملک معنی به از مستی نیابی کیمیائی
4 سحاب از بی حیائی بین که هر دم کند با دیدهٔ ما ماجرائی
5 چه باشد گر ز عشرتگاه سلطان بدرویشی رسد بانگ نوائی
6 درین آرامگه چندانکه بینم نبینم بیریائی بوریائی
7 و گر خود نافهٔ مشک تتارست نیابم اصل او را بیخطائی
8 سریر کیقباد و تاج کسری نیرزد گرد نعلین گدائی
9 اگر خواهی که خود را بر سر آری بباید زد بسختی دست و پائی
10 درین وادی فرو رفتند بسیار که نشنیدند آواز درائی
11 ندارم چشم در دریای اندوه که گیرد دست خواجو آشنائی